loading...
511
1
پیکو باکس با اسپانسر قوی و سود فوق العاده سریعتر عضو بشید تا عضویت پیشرفته بگیرید

با سلام خدمت شما دوستان گرامی

امروز میخوام شما رو با سایت جدید پیکو باکس آشنا کنم.همونطور که خیلی از شما عزیزان میدونید سایتهای کلیکی که اسپانسر قوی ندارن و بدون برنامه شروع میکنن بعد از مدتی کم میارن و ورشکست میشن و امید کاربراشون نا امید میشه

سایت جدید پیکو باکس با اسپانسر پرفکت مانی که تنها صرافی اتوماتیک در ایرانهست شروع بکار کرده و این اسپانسر قوی ضامن بقای سایته و بخاطر همین با سود خیلی خوبی که به کاربرا میده به زودی به مطمئنم بهترین سایت کلیکی ایران میشه.

پس زودتر ثبت نام کنید تا عضویت پیشرفته هدیه بگیرید

امکانات این سایت: در حالت استاندارد و پیشرفته آگهی های 30ثانیه ای 20 تومن و آگهی های 15 ثانیه ای 10تومنه!!!!!!! تفاوت را احساس کنید

نرخ کلیک زیرمجموعه هاتون 5 تومنه که این عدد نشانگر سود بسیار بالا از اجاره زیرمجموعه است درحالیکه اجاره زیرمجموعه فقط ماهانه 255 تومنه که یک قیمت بسیار استثناییه

شما در حالت پیشرفته میتونید هر ماه 500 زیرمجموعه اجاره کنید. اگه فرض کنیم میانگین هر زیرمجموعه 5 باشه در ماه 750تومن براتون درامد داره که 500تومن سود و 250تومن اون نرخ کرایشه که اگه 500زیرمجموعه میشه 250000تومان سود خالص.

اگه شما بتونید زیرمجموعه مستقیم هم از طریق جذب دوستانتون کسب کنید که دیگه خیلی عالی میشه

پس این فرصت بینظیر رو از دست ندین

لینک ثبت نام در پیکوباکس

468x60.gif

 
محبوب کن - فیس نما
 
hossein بازدید : 4 جمعه 22 آذر 1392 نظرات (0)



http://www.afkarnews.ir/images/docs/000291/n00291203-b.jpg


شاید خیلی ها فكر كنند شاهرخ استخری یكی از آن بازیگرانی است كه راه صد ساله را یك شبه طی كرده، اما واقعیت این طور نیست و شاهرخ راه رسیدن به شهرت را پله پله و به مرور طی كرده است. او كه فعالیت بازیگری خود را بازی در تله فیلم «تلخون» آغاز كرد با بازی در سریال «دلنوازان» و «فاصله ها» به شهرت و محبوبیت خوبی بین مخاطبین جعبه جادویی دست پیدا كرد. 

شاهرخ اما این روزها كم كارتر از گذشته شده و با وسواس بیشتری پیشنهادهایش را بررسی می كند تا به قول خودش بتواند در نهایت به اتفاقی كه دوست دارد دست پیدا كند. چندی پیش شبكه «آی فیلم» سریال «دلنوازان» را بازپخش كرد تا یك بار دیگر و بعد از چهار سال خاطره این سریال در ذهن مخاطبین تلویزیون زنده شود. به این بهانه پای صحبت شاهرخ استخری نشستیم تا از حال این روزهایش برایمان بگوید...



«دلنوازان بعد از چهار سال از شبكه آی فیلم پخش شد و باز هم توانست مخاطبان زیادی را پای تلویزیون بكشاند. فكر می كنی ویژگی این سریال چه بود كه مردم باز هم توانستند با آن ارتباط خوبی برقرار كنند؟


این سریال یك مقدار برای مردم حالت نوستالژی داشت. ما ایرانی ها انسان های خاطره بازی هستیم و فكر می كنم این خاطره بازی در مورد «دلنوازان» اتفاق افتاد و مردم دوباره به آن اقبال خوبی نشان دادند. فكر می كنم مهمترین ویژگی این سریال این بود كه آقای سهیلی زاده (مثل آثار دیگرشان كه چهره های جدیدی را به مردم معرفی می كنند)، شش جوان با انرژی را كه همه آنها انگیزه زیادی برای دیده شدن داشتند دور هم جمع كرده بودند. در این پروژه هیچ دلخوری و نارضایتی وجود نداشت و همه چیز برای ساخت یك مجموعه خوب فراهم بود.

مدتی است سریال های تلویزیونی با استقبال چندانی روبرو نمی شود، فكر می كنی ویژگی «دلنوازان» یا «فاصله ها» چه بود كه اینقدر مورد توجه قرار گرفت؟

یك سری فرمول ثابت شده وجود دارد كه اگر در هر سریالی از آن استفاده شود، احتمال بیشتری برای جذب مخاطب دارد و سریال مورد توجه مخاطب قرار می گیرد. در دنیا مرسوم است كه وقتی می خواهند سریال جدیدی را تولید كنند، از چهره های جدید استفاده می كنند كه آقای سهیلی زاده این كار را در آثارشان انجام می دهند. ضمن اینكه فضاسازی آقای سهیلی زاده هم در این مسیر بی تاثیر نیست و ایشان به بخش نمایشی بودن و مخاطب پسند بودن كار دقت زیادی دارند.

وقتی به گروه بازیگران جوان «دلنوازان» نگاه می كنیم به این نتیجه می رسیم كه هر یك از بازیگران این سریال مسیر متفاوتی را برای زندگی حرفه ای خود انتخاب كردند. به نظر می رسد مسیری كه تو انتخاب كردی، نسبت به بقیه دوستانت متفاوتتر است. قبول داری؟

به نظرم یك بخشی از ماجرا مسیری است كه تو به صورت ناخودآگاه در آن قرار می گیری و بخشی از آن هم انتخابی است كه تو به عنوان بازیگر انجام می دهی! اولین اتفاقی كه برای بازیگری كه در یك سریال پربیننده بازی كرده می افتد، این است كه بخشی از سینما كه بیشتر به فروش فكر می كنند به سراغ او می آیند و یا او را به تكرار نقش های مشابه قبلی وادار می كنند. البته من سعی كرده ام تا حد ممكن از تكرار دوری كنم.

تو برای شروع در سینما، در كار كارگردانانی حضور پیدا كردی كه بیشتر به عنوان سازنده فیلم های تجاری معروف بودند...

ببین یك زمانی بود كه وقتی می خواستم برای بازی در تلویزیون قرارداد ببندم می گفتند شما كه سینمایی بازی نكرده ای، پس به ما تخفیف بده! از طرف دیگر وقتی برای بازی در فیلم سینمایی هم پای قرارداد می نشستم می گفتند شما كه كار اولت هست، پس بی زحمت یك مقدار فیتیله را بكش پایین! این در حالی بود كه در همان ایام من چند پیشنهاد سینمایی را رد كرده بودم تا بتوانم با یك نقش خوب وارد سینما شوم. به همین دلیل وقتی دیدم از هر دو طرف تحت فشار هستم، تصمیم گرفتم از بین پیشنهادهای سینمایی كه به دستم رسیده بود، یكی را انتخاب كنم. در نهایت فیلم هایی مثل «چك»، «پس كوچه های شمرون» و... را در سینما تجربه كردم كه فكر می كنم هر كدام از این فیلم ها یكی از متفاوت ترین آثار سازندگان آن به حساب می آید.

اما الان به نظر می رسد در سینما كم كارتر از گذشته شده ای و هر پیشنهادی را قبول نمی كنی...

مسیری كه در موردش صحبت كردیم، راهی است كه به نتیجه رسیدن در آن مستلزم صبر است.

برای بازی در سینما فقط به نقش یك فكر می كنی؟

نه واقعاً این طور نیست اما متاسفانه هنوز حتی نقش كوتاهی كه من را برای بازی ترغیب كند، پیشنهاد نشده!

پیش از شما بازیگرانی مثل شهاب حسینی بودند كه از تلویزیون به شهرت رسیدند و در سینما اتفاقات خوبی برایشان افتاد. با توجه به شناختی كه از تو دارم و صحبت هایی كه در این شش سال با هم داشته ایم، چرا تو در جایگاهی كه همیشه می خواستی نیستی؟

خیلی سوال سختی است. گاهی به این فكر می كنم شاید هنوز زود است و نباید عجله كنم. گاهی هم فكر می كنم شاید دیگر اتفاقی كه از اول به آن فكر می كردم، هیچ وقت برایم نخواهد افتاد. ببین فكر می كنم این خیلی مهم است كه تو با چه كاری معرفی و دیده شوی. مثلاً یك بازیگر كارش را با یك سریال روتین شبانه آغاز می كند و دیده می شود، یك نفر دیگر با بازی در نقش اصلی یك فیلم سینمایی دیده می شود و... این شروع بازیگر را در كانالی قرار می دهد كه او باید از این مسیر برای رشد خود استفاده كند. جایی كه من كارم را آغاز كردم، یك نقش در تله فیلم تلخون علیرضا امینی، یك نقش كوتاه در سریال سامان مقدم بود، بعد هم در داداشی و بعد هم نقش اول یك سریال شبانه... (سكوت چند دقیقه ای شاهرخ)

نمی خواهی صحبت هایت را ادامه دهی؟

راستش حس می كنم یك نوع یاركشی در سینمای ما وجود دارد كه در سینمای دنیا نیست. مثلاً وقتی فیلمی مثل هانگر گیم تولید می شود، همراه خود ستاره جوانی مثل جنیفر لارنس را شكل می دهد. آنها چنین ستاره ای را به وجود می آورند و بعد از چند وقت فیلمی به آن پیشنهاد می شود كه با بازی در آن اسكار را تصاحب می كند و در ادامه می آیند و هانگر گیم ۲ را با بازی او می سازند كه در هفته اول اكران، به فروش افسانه ای ۱۵۸ میلیون دلار دست پیدا می كند. یادمان باشد فیلمی كه نسخه ۲ آن ساخته می شود قطعاً فیلمی است تجاری! پس برای بازیگر، بازی در سینمای تجاری یا جایزه بگیر منافاتی ندارد. این یعنی سینما، اول ستاره می سازد و بعد از آن استفاده می كند. متاسفانه در سینمای ما این اتفاقات خیلی سخت می افتد.

چطور؟

ببین یك اتفاقی برای بازیگر جوانی می افتد و عده ای او را برای بازی در یك سریال دوست دارند. در این حالت شما می توانید انگ تلویزیونی بودن به او بچسبانید، او را چهار سال رها كنید، طوری كه مردم به طور كلی او را فراموش كنند و یا در مقابل می توانید او را حمایت كنید و از این بازیگر جوان یك ستاره بسازید كه در ادامه به روند كلی سینما كمك كند. متاسفانه ما در سینمای مان نه تنها چیزی به نام ستاره سازی نداریم بلكه عادت به ستاره سوزی داریم. بازیگران زیادی بوده اند كه ثابت كرده اند اگر فرصت لازم را به دست بیاورند می توانند در سینمای غیر بدنه هم درخشش خوبی داشته باشند. بازیگرانی كه نشان دادند اگر یك كارگردان خوب باشد كه با آنها خوب كار كند می توانند موفق باشند و همین طور هم شد و توانستند با درخشش در نقش هایی كه برعهده داشتند، كاندید شوند.

فكر می كنی اهالی سینمای هنری تو را غریبه می دانند؟

شاید هم بیشتر از یك غریبه! این در حالی است كه خیلی وقت ها آدم هایی كه در سینمای بدنه كار می كنند هم بازیگرانی كه بیشتر در سینمای هنری حضور دارند را غریبه می دانند. به شخصه فكر می كنم هیچ كدام از این دسته بندی ها درست نیست. سینمای بدنه به بازی بازیگران خوب احتیاج دارد و سینمای هنری هم به فروش خوب نیاز دارد. (سكوت چند لحظه ای شاهرخ) البته در سال های اخیر سینمای هنری نشان داده كه بدون ستاره هم می توان به موفقیت رسید.

اصلاً موفقیت یك فیلم به نظرت یعنی چه؟

به نظرم این موضوع دو بخش دارد. بخش اول كه اهمیت زیادی هم دارد موضوع صنعت سینماست كه باید ببینیم برای یك فیلم چقدر هزینه شده و در نهایت چقدر فروش داشته! فكر می كنم با قیاس این اعداد می توانیم در مورد موفقیت یك فیلم در این بخش نظر دهیم. بخش دیگر این است كه شما یك فیلم خوب با ارزش هنری قابل قبول می سازید و مخاطب دوست دارد بارها آنها را تماشا كند كه این هم از نظر من موفقیت است. قلباً دوست دارم این نوع فیلم ها هم به فروش بالایی دست پیدا كنند. فروش های میلیاردی امروز در مقابل فروش فیلمی در روزگار قدیم كه از بین یك میلیون و دویست هزار نفر جمعیت آن زمان تهران، یك میلیون نفر در سینماها به تماشای آن نشسته اند، چیزی جز یك شوخی نیست.

در این مدت كه كم كارتر از گذشته شده ای، فیلم ها و سریال های متعددی را رد كرده ای، از فراموشی نمی ترسی؟

خیلی ها به من می گویند كه هر چه بیشتر كار كنی و جلوی چشم باشی، موفق تری و كم كم پیشنهادی بهتر هم خواهی داشت. اما من هیچ وقت نتوانسته ام خودم را به این راضی كنم در كاری بازی كنم كه آن را دوست ندارم. شاید این فراموشی كه می گویی اتفاق بیفتد اما این امكان وجود دارد كه بعد از مدتی، دوباره با یك كار خوب و با قدرت بازگشت.

اصلاً چرا لابی نمی كنی و از رابطه های مرسوم سینمایی استفاده نمی كنی تا به یك نقش خوب برسی؟

از آنجایی كه لابی خاصی ندارم و فرمول هایی از این جنس را بلد نیستم، باید بنشینم و دعا كنم بخشی از سینما كه فیلم هایشان را صرفاً برای فروش نمی سازند، من را قبول كنند. شاید صبری كه امروز به خرج می دهم باعث شود یك روز نظر این دوستان عوض شود.

و در این یكی دو سال كارهایی را هم انتخاب كرده ای كه به نظرم اشتباه بوده...

شاید در بین كارهایی كه كردم اشتباه هم وجود داشت، اما این را مطمئن باش در كارهایی كه انتخاب نكردم اشتباه نبوده، آسیب روانی و ذهنی كه بیكاری در حرفه ما با خود به همراه دارد از ترس فراموش شدن هم بدتر است. تو هر چقدر هم در زمان بیكاری روی خودت كار كنی (كتاب خواندن، فیلم دیدن، ورزش كردن) باز هم حس می كنی كه بیكاری و این برای یك مرد سخت است. حتی بی پولی هم به اندازه كم كاری سخت نیست. در شروع كار، ویترین خیلی برایم مهم بود. مثلاً اوایل سعی می كردم ماشین خوبی سوار شوم اما امروز دیگر برایم مهم نیست كما اینكه الان یك سال است ماشین ندارم. به هر حال شرایط سخت است. در این چند سالی كه در تلویزیون كار نكرده ام، شاید به اندازه درآمدی كه برای بازی در «فاصله ها» كسب كردم هم درآمد نداشته ام. البته دلاری اش را حساب كن (خنده). اما به هر حال این راهی است كه خودم انتخاب كرده ام.

این یعنی تو همه این سختی ها را قبول كرده ای كه اتفاقات بهتری در زمینه بازیگری برایت بیفتد...

انشاءالله ، امیدوارم زودتر در مسیر رسیدن به اهدافم قرار بگیرم.

سال گذشته علی ضیاء در برنامه اینجا شب نیست رادیو جوان خبر ازدواج تو را اعلام كرد و این موضوع را به تو تبریك گفت. ظاهراً از این بابت از علی ناراحت بودی، درسته؟

خودت می دانی كه من علی ضیاء را از زمانی كه «گزینه جوان» را اجرا می كرد دوست داشتم. وقتی این ماجرا اتفاق افتاد و مطلع شدم علی در برنامه اعلام كرده، ناراحتی ام از این نبود كه چرا علی تبریك گفته، از این ناراحت بودم كه وقتی من راجع به مسئله ای كه در زندگی شخصی ام اتفاق افتاده صحبت نكرده ام، شاید به این معناست كه نمی خواهم آن را رسانه ای كنم و یا حداقل ترجیح می دادم این موضوع در جای درست خودش و از طریق خودم اطلاع رسانی شود. ناراحتی من فقط همین بود.

چند هفته پیش تو را در كنار علی ضیاء برای كمك به كارتن خواب های تهران دیدم، این یعنی مشكلی كه بین شما به وجود آمده بود، حل شده؟

مشكل و كدورتی بین ما نبوده و نیست و آن مسئله هم خیلی زود حل شد. چند بار بنا بود با علی قرار بگذاریم و یكدیگر را ببینیم تا اینكه در نهایت یكی از سه شنبه شب ها به دعوت علی به جمع كارتن خواب های تهران رفتیم... حس عجیبی بود. فضای آنجا طوری است كه انسان را به فكر فرو می برد. به منطقه ای در نزدیكی اتوبان آزادگان رفتیم و بعد از ۲۰۰ ـ ۳۰۰ متر پیاده روی به چند نفر رسیدیم كه از سرمای این روزها به یك پیت آتش پناه برده بودند. به شخصه تا مدت ها از اینكه بگویم زندگی ام سخت است و مشكل دارم خجالت می كشیدم. بچه های موسسه طلوع هر هفته سه شنبه شب ها نزدیك به ۳ هزار عدد غذای گرم را بین كارتن خواب های تهران تقسیم می كنند و برای نجات آنها از اعتیاد و برگرداندن آنها به زندگی تلاش می كنند.

پس هر سه شنبه آنجا هستی؟

تلاشم را می كنم كه این اتفاق بیفتد. حتی از علی خواسته ام كه هر هفته این موضوع را یادآوری كند.

نگاهت نسبت به آینده چطور است؟

با تغییراتی كه این اواخر در زندگی ام به وجود آمده، مثل به دنیا امدن دختری كه خدا بهم هدیه داده، نسبت به قبل در مورد آینده خیلی نگران تر هستم. من اصلاً این طوری نبودم، نگران داشتن و نداشتن نبودم اما الان دیگر یك مقدار ماجرا فرق دارد. آنهایی كه بچه دارند می دانند كه بچه غرور آدم را می شكند.

چطور؟

به هر حال یكی به دنیا آمده كه تو برای لبخندش حاضری هر كاری انجام بدی!

حرفی مانده كه برایمان بگویی؟ 

عجله ندارم، اما امیدوارم یك روزی اتفاقی كه مد نظرم است در سینما برایم بیفتد و مجبور نشوم وداع تلخی با این حرفه داشته باشم.

خانواده سبز/ شماره ۳۸۷ و ۳۸۸/ نیمه اول آذر ماه ۹۲/ گفتگو: مصطفی امامی/ صفحه ۱۲
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 54
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 24
  • بازدید کلی : 56,146